Tuesday, February 14, 2012



چیرگی گام به گام
استراتژی تفرقه انداز و حکومت کن

زمانی که به دشمن خود نگاه می کند از ظاهر و بزرگی او هراس به دل راه ندهید. درعوض اینکه به کل شکل و سیستم دشمن نگاه کنید ، اجزا و بخشهای او را از هم جدا کنید به عبارت دیگر اجزای سازنده او را به چند بخش تقسیم کنید در این حالت شما قادر خواهید بود که هر دشمن ترسناکی را به زمین کوبیده و شکست دهید..
برای موفقیت حمله خود بر روی ذهن دشمن کار کنید و یک ناسازگاری و اختلاف درونی در داخل دشمن ایجاد کنید.
 همچنین به محل اتصالات و  مفاصل دشمن نگاه کنید ، پارامترها و دلایلی که افراد را در یک گروه قرار داده و  با هم متحده کرده  و یا عواملی که گروههای مختلف را با هم متحده کرده است را شناسایی کنید.هر گروه دارای یک یا چند ضعف می باشد و  اتصالات ضعیفترین بخش هر ساختار است. زمانی که شما با دشمن و یا مشکلی روبرو  هستید ، یک مشکل بزرگ را به اجزای کوچکتری تقسیم کنید که بتوانید آنها را به راحتی حل کرده  و یا شکست دهید.
این روش توسط نابغه بزرگ استراتژی ناپلون کبیر استفاده می شد شرح مختصری از روش او در استفاده از استراتژی فوق به شرح ذیل را، از کتاب مبارزات ناپلئون که در سال 1966 به چاپ رسیده است، برای شما نقل می کنم


شکل دوم:ناپلون استاد گرفتن مرکز میدان نبرد بود

در کتاب مبارزات ناپلون امده است که:
در بسیاری از موارد ناپلون نه فقط با یک دشمن بلکه با دو یا چند سری از دشمن های که همدیگر را به شدت حمایت می کردند روبرو می شد.ناپلون برای عبور از چنین شرایط دشواری اغلب از استراتژی به نام " استقرار در مرکز" استفاده می کرد.در اکثر نبردها تعداد نیروهای دشمن چند برابر نیروهای ناپلون و ارتش فرانسه بود اما او شرایط را چنان مدیریت می کرد که با بخشهایی از نیروی دشمن که از نظر تعداد از نیروهای ناپلون کمتر بودند روبرو گردد. این عمل فاکتور بسیار مهم در بهره برداری از کمترین امکانات بود. به عنوان یک نابغه و هنرمند استراتژیست ، اگر نیروی او در مقایسه با دشمن کمتر بود وی جنگ را از مکانی و با گروهی از دشمن آغاز می کرد که از نظر نفرات از او کمتر باشند.به صورت خلاصه ناپلون شرایطی را ایجاد می کرد که یک بخش از نیروی دشمن را که امکان پیروزی نیروهای فرانسه برآنان مسجل شده بود از کل نیرویهای دشمن جدا میکرد و با تمام قوا بر این بخش جدا شده حمله میکرد و پس از نابود کردن این بخش دشمن با تمام توان به قسمت دیگر نیروهای دشمن حمله میکرد.. اما او چگونه می توانست این کار را انجام دهد؟

شکل سوم:در این شکل نبرد اوترلو را نشان می دهد و مشخص است که نیروهای آبی (فرانسه) بین نیروهای آلمان (مشکی) و انگلستان (قرمز) قرار گرفته اند که همان روش استقرار در مرکز می باشد.
در مرحله اول ناپلون اطلاعات زیادی را در مورد دشمن از روزنامه ها ، سربازان فراری و اغلب از سوارنظام گشتی و دیده بانان خود بدست می آورد.با این اطلاعات او قادر بود موقعیت دشمن را بر روی نقشه خود ترسیم کند و در نهایت محل استقرار نیروی دشمن و مکانهایی که از نظر تعداد از نیروهای کمتری برخوردار بودند را شناسایی کند. این نقاط کم تراکم همان نقاط استراتژیک می باشند که محل اتصال نیروهای دشمن هستند و برای حمله نقاط بسیار آسیب پذیری می باشند . این نقاط توسط ناپلون به عنوان نقاطی انتخاب  می گردد که باید تحت حمله رعد آسا قرار گیرند.
این حمله با سواره نظام زرهی آغاز می گردید.نیروی فرانسه با نیروی متمرکز خود این حمله را آغاز میکرد.تقریبا تمام این حمله با موفقیت صورت می گرفت.بالافاصله ناپلون تعداد نیروهای خود را در مرکز اشغال شده تقویت  می کرد. او استاد گرفتن مرکز بود. به عبارت دیگر او مهارت زیادی داشت تا بتواند نیروی متمرکز خود را در بین نیروهای دشمن قرار دهد. در این  مرحله دشمن به واسطه این حمله غافلگیر شده و  فاصله زیادی بین خطوطش ایجاد می گردید. این درحالی است که نیروهای فرانسه براحتی قادر خواهد بود با حرکت کوتاهتری به دشمن خود حمله کند اما دشمن که بین خطوطش فاصله افتاده است  امکان حمایت از جناحهای مختلف خود را از دست می داد.بخشی از ارتش فرانسه یک جناح از دشمن را سرگرم میکرد تا بخش بزرگتری از نیروهای فرانسوی به جناح دیگر حمله کنند و پس از شکست دادن آن جناح،  تمام قوا به سمت جناح دیگر حمله ور می شد.
استقرار در مرکز:
در یکی از روزهای آگوست سال 490 قبل از میلاد ، شهروندان آتن خبری دریافت کردند که گروه بزرگی از ارتش امپراتوری بزرگ ایران در داخل کشتی های خود در 24 مایلی از سواحل ماراتن هستند.یک حالت ترس و وحشت در شهر ایجاد شد. همه آتنی ها قصد و هدف ایرانی ها را می دانستند – نابود کردن شهرها ، از بین بردن دمکراسی جدید و حاکم کردن پادشاه ظالم قبلی به نام hippias و به اسارت گرفتن شهروندان یونان هدف ایرانی ها از این حمله بود-

شکل چهارم:ماراتن محل استقرار نیروهای ایرانی
آتن در بد شرایطی قرار داشت از یک طرف با بزرگترین و قویترین ارتش جهان به تعداد 80000 نفر نیرو مواجه شده بود این در حالی بود که تعداد نیروهای آتنی فقط 10000 نفر بود. از طرف دیگر هواداران ارتش ایران را که اغلب ثروتمندان تشکیل     می دادند و منتظر برگشت hippias  بوده و دائما دمکراسی را مسخره می کردند ، تمام تلاش خود را کردند تا در داخل شهر شورش ایجاد کنند و شهر را از درون وادار به  تسلیم کنند.
برای بررسی مشکل رهبران آتن دور هم جمع شدند تا شرایط را بررسی کنند. که به نظر بسیار شرایط بدی و نامید کننده ای بود.بخش عمده تصمیمات برای دفاع از شهر آتن متمرکز شده بود به نظر اکثر رهبران کار عاقلانه آن بود که صبر کنند تا نیروهای پارس به سمت آتن حرکت کند هرچند ارتش ایران به قدری بزرگ بود که می توانست آتن را از دریا و زمین محاصر کند.یکی از سران ارتش به نام میلتیادیس Miltiades یک پیشنهاد بسیار متفاوتی را ارائه کرد
.
شکل پنجم :تصویر سردار یونانی به نام میلتیادیس که با طرح او ارتش ایران مجبور به ترک یونان گردید.
 او پیشنهاد داد تا ارتش شهر را ترک کرده و به سمت مارتن حرکت کند و  در محلی که جاده آتن عبور کرده در آخر به  یک معبر باریک درطول ساحل ماراتون ختم می شد اردو بزنند .هرچند که این پیشنهاد باعث می شد جلو حرکت نیروهای ایرانی گرفته شود و یا حداقل به کندی صورت بگیرد اما آتن بدون محافظت قرار می گرفت.در این صورت حتی امکان حمله نیروهای بزرگ امپراتوری ایران از طرف دریا وجود داشت.با تمام ریسکی که این حرکت داشت این سردار رومی  اعتقاد داشت که گرفتن معبر تنها راه برای جلوگیری از محاصره شدن  است. رهبران آتنی بعد از بحثهای زیاد به نقشه او رای دادند.
چند روز بعد ارتش آتن به سمت ماراتن حرکت کرد در  آنجا صحنه ای دیده شده که به شدت ترس را بر نیروهای آتنی مستولی کرد چرا که تا چشم کار می کند روی زمین را اسبها، چادرها و سربازان امپراتوری ایران در کنار ساحل پر کرده بود.

شکل ششم :تصویر سربازان ایرانی در زمان حمله به یونان
برای چند روز دو طرف هیچ حرکتی نکردند. آتنی ها هیچ گزینه دیگری نداشتند.مگر حفظ موقعیت خود.بدون سوار نظام زرهی و با توجه به کمتر بودن تعداد نیروها چگونه می توانستند در ماراتن نبرد کنند؟اگر زمان زیاد بگذرد احتمالا نیروهای اسپارت به کمکشان می آیند اما ایرانی ها در انتظار چه بودند؟

قبل از طلوع 12 آگوست ، چند پیشاهنگ یونانی که به ظاهرا جاسوس ایرانی ها بودند به ایرانیها خیانت کرده و گزارشی از فعالیت ارتش ایران را در اختیار آتنی ها قرار دادند. در این گزارش آتنی ها دریافتند که  ایرانی ها با استفاده از تاریکی شب در حال انتقال بخشی از نیروهای خود به سمت بندری به نام Phaleron  فالرون در نزدیکی شهر آتن هستند انها بخشی از نیروهای زرهی خود را  و در حدود 15000 سرباز را در منطقه ماراتن باقی گذاشتند و قصد داشتند تا آتن را از دریا تصرف کنند و نیروهای آتنی نزدیک مارتون را پس از فتح آتن محاصره کرده و شکست دهند.

شکل هفتم :بخشی از یگان دریایی امپراتوری ایران در ماراتن

بعد از گزارش این خبر توسط جاسوسان، از 11 فرمانده اتنی فقط  میلتیادیس Miltiades به نظر آرام می آمد. چرا که جدا شدن بخش بزرگی از نیروهای ارتش ایران را  فرصتی برای آتنی ها می دانست او پیشنهاد داد تا در همان روز به ارتش ایران حمله کنند.برخی از فرماندهان با این ایده مخالفت کردند چرا"  که دشمن هنوز نیروی بیشتری دارد همچنین این نیروها شامل نیزه داران و سوار نظام زرهی و کمان داران هستند. بهتر است تا در انتظار کمک اسپارتها باشیم که بزودی خواهند رسید".
اما او حساب کرده بود که دشمن نیروهایش را پخش کرده است.او قبلا با نیروهای ایران جنگ کرده بود و میدانست که نیروهای آتن به مراتب منظم تر و و پر روحیه تر هستند.نیروهای ایرانی در ماراتن اندکی بیشتر هستند لذا امکان پیروزی بر ایشان از احتمال بالاتری برخوردار است.
از طرفی حتی با باد مناسب برای نیروهای ایرانی 10 تا 12 ساعت زمان لازم داشتند تا به ساحل اتن برسند و بعد چند ساعت زمان لازم دارند که نیروهای خود را پیاده کنند. اگر آتنیها بتوانند ایرانی ها را در ماراتن شکست دهند انها می توانند سریعا برای دفاع از آتن برگردند.
اگر آتنی ها در انتظار نیروهای اسپارت بمانند شاید هیچگاه اسپارتها به کمک آتن نیایند در آن صورت ایرانی ها آنها را محاصره می کردند و نیز امکان داشت که طرفداران  ایرانی ها شهر را تسلیم نمایند. بالاخره پس از رای گیری موافقت شد تا به ارتش ایران حمله شود.

شکل هشتم :حمله یونانی ها به ارتش باقی مانده ایران در ماراتن

ساعت 6 صبح ،آتنی ها حمله خود را اغاز کردند ، کمان داران ایران به سمت آتنی ها تیر پرتاب کردند اما چون فاصله کم بود نبرد تن به تن آغاز شد.در نبرد نزدیک و تن به تن آتنی ها ماهر تر بودند.انها ایرانی ها را به سمت دریا هل دادند و اکثر ایشان غرق شدند. تا 9 صبح آتنی ها دشت را در کنترل داشتند و کمتر از 200 نفر را از دست دادند.
اکنون اتنی ها 7 ساعت زمان داشتند تا 24 مایل به عقب برگشته و کشتی امپراتور ایران را متوقف کنند.انها هیچ زمان استراحتی نداشتند و  به سرعت حرکت کرده و سپرها و زرهای سنگین خود را کنار گذاشتند. آتنیها به خطراتی که مردم و خانواده آنها را تهدید می کرد می اندیشیدند. تا ساعت 4 بعد از ظهر سریعترین آنها به فالرون رسید. و بقیه نیز به ایشان ملحق شدند. چند دقیقه بعد از رسیدن آتنی ها ، کشتی های ایرانی منظره ناخوشایندی را دیدند ،  آنها هزاران آتنی را دیدند که با خون و خاک غبار صورتشان پوشیده شده بود و شانه به شانه هم آماده نبرد بودند
کشتی ایران لنگر انداخت ، و چند ساعت بعد ؛ به سمت دریا بازگشت ، و به خانه رفت  و آتن محافظت شد.

تفسیر:

به طور یقین موفقیت آتن در نبرد ماراتن  بزرگترین لحظه در تاریخ این کشور بود. اگر سربازان آتن در محل مورد نظر قرار نمی گرفتند و شهر را ترک نمی کردند ، ارتش ایران نه تنها آتن بلکه کل یونان را فتح می کرد و  می توانست قدرت خود را به سمت مدینترانه وسعت بدهد و هیچ قدرتی توان مقابله با ایشان را نداشت و تاریخ به گونه دیگری رقم می خورد.

نقشه سردار آتنی میلتیادیس با رسیک بالایی کار کرد اما این نقشه بر اصول درست شکل گرفته بود زمانی که دشمن بزرگی به قدرت شما حمله می کند ، و توانایی شما را تهدید می کند برای پیشروی و گرفتن ابتکار عمل ، شما باید سعی کنی تا دشمن را متفرق کنی ، و سپس هر قسمت کوچکتر را جداجدا شکست بدهی – جز جز آنها را



شکل نهم :نقشه چگونگی حمله یونانی ها به ارتش امپراتوری ایران در ماراتن

کلید استراتژی میلتیادیس بصیرتش برای کشیدن نبرد به مارتن بود. با قرار دادن خود در مسیر آتن موفق شد تا وضعیت مرکزی را اشغال کند.آتنی ها با تمام قدرت مسیر حرکت ارتش بزرگ ایران را مسدود کردند و  ایرانی ها باید زمان زیاد و نیروی زیادی را برای باز کردن این مسیر از دست می دادند لذا انها تصمیم گرفتن که نیروهای خود را قبل از اینکه اسپارتها به کمک آتنی ها درآیند تقسیم کنند/
ارتش ایران  با این تقسیم نیرو و ضعیف کردن سوار نظام زرهی خود ، مزیت و برتری نفراتی نیروهای خود را در برابر آتن از دست داد.

برای آتن مبارزه  با نیروی کوچکتر بسیار فرصت مناسب و سرنوشت سازی بود که در ماراتن صورت گرفت. اکنون برای دفاع از آتن و گرفتن موقعیت مرکزی انها به آتن برگشتند و زمانی که ارتش ایران به کنار ساحل رسید دیر شده بود چرا که اتنی ها که اول خود را  به ساحل رسانده بودند و محل امن و مناسبی را برای پیاده کردن نیروها در اختیار ایران قرار ندادند. ایرانی ها می توانستند به ماراتن برگردند .اما رسیدن آتنی های آغشته به خون از ماراتن باید به آنها این پیغام را داده باشد که ایران جنگ را در ماراتن باخته است شاید این باعث شد که روحیه ارتش ایران  از بین برود و ناچارا  بازگشت به وطن را انتخاب کردند.

شکل دهم: گرفتن مرکز باعث میگردد تا دشمن نیروهاش را تقسیم کند و توان خود را کاهش دهد.

گاهی در زندگی شما با یک دشمن قدرتمند روبرو می شوید ،که شکست دادن آن غیر ممکن به نظر می رسد.این طبیعی است که احساس ترس کنید ، و شما به این سمت هدایت می شوید که کاری نکید و یا اینکه در انتظار امید بیهوده بمانید که زمان برای شما یک راه حل ارائه کند.اما این قانونی در جنگ است که اگر اجازه دهید یک نیروی بزرگ به سمت شما آید ، با تمام قدرت و توان ، شانس شکست دادن خود را زیاد میکنید.یک نیروی بزرگ و قوی ، در حین حرکت قدرت بیشتری پیدا می کند و شما خود را سریعتر در خطر شکست قرار می دهید. حرکت عاقلانه آن است که ، ریسک را قبول کنید و دشمن را قبل از انکه به سمت شما آید غافلگیر کنید . همچنین باید سعی کنید سرعت حرکت او را با نبرد، نیرنگ و.... کند کنید . برای اینکار بهترین روش آن است که مرکز نبرد را فتح کنید تا دشمن مجبور گردد نیروهاش را تقسیم کند و توان خود را کاهش دهد
  


شکل یازدهم: در بازی شطرنج بهترین و کم ریسکترین گشایشها ، حرکت با سرباز جلوی وزیر و یا شاه می باشد. چرا که حریف مجبور است که نیروهای خود را تجزیه کند و به شما بیشتر از یک جهت ضربه بزند

برای درک بهتر کافی است بازی شطرنج را در نظر بگیرد. بهترین و کم ریسکترین گشایشها ، حرکت با سرباز جلوی وزیر و یا شاه می باشد. چرا که در این روش امکان گرفتن مرکز بازی به راحتی ممکن پذیر می شود در این حالت حریف بازی مجبور است که نیروهای خود را تجزیه کند و به شما بیشتر از یک جهت ضربه بزند ، این بخش های کوچک اکنون ، قابل کنترل بود و و به راحتی قابل شکست دادن هستند و یا اینکه باز هم می توان آنها را تقسیم کرد.اگر یک چیزی بزرگ خود را به چند بخش تقسیم کند هر بخش هم تمایل دارد خود را  کوچکترکند و تبدیل به خرده های بی ارزش و ناتوان می شوند.
مرکز زمین می تواند فزیکی باشد ( مانند ماراتن) یا روانی ( مانند گرفتن اهرم قدرت در یک گروه ، حمایت از یک اتحاد و....)
به اتصالات حمله کنید:

شکل دوازدهم: حمله به اتصلات یک سازمان و یا یک شرکت

مرد بزرگی به نام ساموئل آدامز 1722- 1803 یک آرزوی بزرگ داشت و آن استقلال مستعمره آمریکا از انگلستان بود و  اینکه یک آمریکا مستقل که بر اساس نوشته های فیلسوف بزرگ جان لاک ساخته شود. بر طبق نظر جان لاک دولت باید منعکس کننده آرزوهای ملتش باشد.دولتی که این کار را انجام ندهد حق ادامه حیات ندارد.آدمز صاحب یک کاراخانه آبجو سازی بود که آن را از پدرش به ارث برده بود.اما او به تجارت اهمیت نمی داد و زمانی که کارخانه او در حال ورشکستگی بود، آدامز در حال نوشتن مقالاتی در مورد نظر لاک و نیازهای استقلال بود.آدامز یک نویسنده برجسته بود که مقالاتش را اکثر روزنامه ها چاپ می کردند.اما فقط چند نفر ایده های او را جدی گرفتند.او به نظر یاوه میگفت و یا چیزی دست نیافتنی را بیان می کرد او چنان مصمم و با ارده بود که دیگران تصور می کردند او دیوانه است. مشکل استقلال آمریکا آن بود که گره های اتحاد  بین آمریکا و انگلستان بسیار محکم بود.مستعمره نشینان ناراضی بودند اما به سختی صدای استقلال به گوش میرسید.او در این جو سعی کرد تا اقدامی انجام دهد.

شکل سیزدهم: ساموئل آدامز. از بنیاد گذاران انقلاب آمریکا بود که در ابتدا با طرح ایده های خود به نظر منتقدان دیوانه می آمد.
این شرایط در حالی سپری می شد که انگلستان به شدت احتاج به پول مستعمرات داشت لذا مجلس انگلستان در سال 1765 قانونی را به نام قانون تمبر تصویب کردند: بر طبق این قانون مهاجر نشینان در آمریکا را ملزم می کرد تمبرهای مالیاتی بخرند و روی اسناد قانونی، روزنامه ها ، ورق های بازی و دیگر اقلام بچسبانند.
حساسیت مستعمرات جهت پرداخت مالیات به انگلستان زیاد شده بود آنها قانون تمبر را به عنوان یک مالیات مخفی در تجارت خود درنظر می گرفتند. صدای نارضایتی ها از همه جا شنیده می شد.هرچند مبلغ پرداختی به انگلستان مبلغ ناچیزی بوداما آدماز قانون تمبر را به عنوان یک فرصتی که در کل عمر خود در انتظار آن بود در نظر گرفت.-قانون تمبر به مردم یک هدف یا بهانه قابل لمسی را برای حمله داد ، آدامز از این فرصت استفاده کرد و در مقالات خود این اقدام انگلستان را راهی به سوی استبداد خواند

شکل چهاردهم: قانون تمبر که مردم مستعمره نشین را مجبور به پرداخت مالیات میکرد.

شخص آدامز که غیر از نوشتن مقاله تا آن زمان کار خاصی انجام نداده بود اکنون توانست آتش نارضایتی را روشن کند. او سالها با طبقه کارگر که سیاسیون به تحت عنوان توده (یا افراد پست ) نام میبردند زندگی کرده بود . آدامز موفق شد طبقه کارگر را تحت گروهی با عنوان فرزندان آزادی باهم متحد کند. گروه فرزندان آزادی  در خیابان حرکت می کردند و فریاد می زند
 " Liberty, property, and no stamps
مردم تصاویر سیاسیونی را که این قانون تمبر را ترویج میکرند میسوزاندند.آنها همچنین با خود مقالات و مجلاتی که در آن آدمز از قانون تمبر را به چالش کشیده بود حمل می کردند و اقدام به تهدید و تخریب مجریان و سازمانهای قانون تمبر نمودند.


شکل پانزدهم: کاریکاتور قانون تمبر که در روزنامه ها به چاپ رسیده بود و نشان دهنده نفرت مردم از این قانون انگلیسی می باشد.

آدامز  از این لحظه ها استفاده کرد و این اعتراضات را به تمام ایالت ماساچوست کشاند در نتیجه تمام مغازه ها و تجارت خانه ها تعطیل شدند. وقتی کار و تجارتی انجام نشود هیچ هزینه و مالیاتی هم دریافت نمیگردد. تحریم قانون تمبر نتایج خوبی را در پی داشت.


مقالات آدمز ، آشوبها و تحریم ها ، انگلستان را به شدت تحت فشار قرار داد و  اعضای مجلس انگلستان را مجبور کرد تن به درخواست مستعمره نشینان داده و در پی لغو قانون تمبر برآیند که درنهایت شاه جرج سوم ، دستور منسوخ کردن قانون تمبر را در سال 1766 صادر کرد.امریکایی ها از این اولین نمایش قدرت خود ابراز شادی کردند.هرچند انگلیسی ها سالها بعد به صورت موزیانه تری سعی داشتند تا قانون مالیات غیر مستقیم دیگری به نام Townshend-تاونشند را اجرا کنند.

شکل شانزدهم : پرچم فرزندان آزادی ( این پرچم بخشی از پرجم کنون آمریکا نیز میباشد).

چالز تاونشند وزیر خزانه داری بریتانیا بود که لغو قانون تمبر را بسیار نابخردانه میپنداشت لذا او قانونی را در  سال 1767 از تصویب مجلس گذراند که طبق آن اقلامی مانند شیشه ، سرب ، رنگ کاغذ و چوب و.... تنها باید از انگلستان خریداری شود.
به صورت واضح انگلستان دشمن خود را دستکم گرفته بودند.آدامز مجددا وارد جنگ شده. او مقالات بی شماری نوشت که در مورد ماهیت مالیتهایی که انگلستان سعی دارد به صورت استتار شده ای از مستعمره خود بگیرد بحث می کرد. یکبار دیگر هیجان به سمت خشم و آشوب هدایت شد و تظاهرات بزرگتری توسط گروه فرزندان آزادی اجرا گردید. در این زمان آشوب ها و تهدیدهای بیشتری از طرف آمریکاییها ابراز شد.


 در حقیت انگلستان مجبور شد برای برگرداند آرامش سربازان  بیشتری را به بستون اعزام کند.
این هدف آدامز در کل مسیر مبارزه بود .او ادامه تنش را شعله ور کرده بود. اکنون جنگ بین آشوب گران و سربازان انگلیسی بسیار محتمل شده بود بخشی از سربازان که عصبی شده بودن به روی مردم آتش گشودند و چند بستونی را کشتند.آدامز این واقعه را کشتار بستون نامید و باعث شد تا خشم مستعمر نشینان بیشتر گردد.

شکل هفدهم : تصویری از کشتار بستون که در سال 1770 به چاپ رسید


با توجه به خشم در حال انفجار مردم بستون ، آدامز یک تحریم دیگر را ارائه داد هیچ کس در ماساچوست حتی روسپی ها حق فروش کالا و جنس را به سربازان انگلیسی ندارند کسی به آنها مسکن اجاره نمی دهد.از هر گونه تماس با آنها در خیایان پرهیز گردد حتی تماس چشمی و نگاه کردن به سربازان انگلیسی تحریم شده بود.
تمام اینها تاثیر بدی در روحیه سربازان انگلیسی داشت ، آنها احساس ترد شدن و دشمن بودن پیدا کردند بیشتر آنها به دنبال راهی می گشتند تا از ارتش به سمت خانه های خود فرار کنند.
اخبار بستون به سرعت در شمال و جنوب آمریکا پخش شد تمام اهالی مستعمرات در باره کشتار ، مالیات های مخفیانه ، صحبت می کردند
در نهایت قانون تاونشند نامطلوب و پر ضرر شتاخته شد و درآمد چندانی را عاید انگلستان نکرد و در بالاخره در سال 1770 قانون تاونشند نیز لغو شد.

شکل هیجدهم : بعد از کشتار بستون مردم آمریکا انگلیسیها را تحت تحریم شدید قرار دادند و فشارهای روانی شدیدی را بر سربازان این استعمارگر پیر وارد کردند.

.اما در سال 1773 پارلمان انگلستان قانون چایی را تصویب کرد.ظاهر قانون بی خطری بود چرا که به کمپانی هند شرقی این امتیاز را می داد که انحصار فروش چای را در مستعمرات داشته باشد.آنها یک مالیات برای چای وضع کردن– آدامز این قانون را کشتن از روی ترحم نامید.این قانون باعث نابودی صادر کنندگان چایی می گردد. که شامل یک مالیات مخفیانه نیز می شد ، ( یک فرم از مالیات مخفی.. در عوض چایی ارزان )
 آدامز از فرصت استفاده کرد و مقالات تندی درمورد این قانون نوشت که زخمهای کهنه در مورد قانون تمبر و کشتار بستون را دوباره باز کرد.

زمای که کشتی ها برای پیاده کردن چای کمپانی هند شرقی وارد آن کشور شدند آدامز در حال برنامه ریزی برای تحریم ملی چایی در آمریکا بود.هیچ کارگری حاضر نبود که بار کشتی را خالی کند ، هیچ انباری کالای آنها را نگه نمی داشت.
یک شب در اواسط دسامبر ، یک گروه از افراد فرزندان آزادی ، خونشان به جوش آمد و به محل کشتی ها حمله کردند و چایی ها را به داخل بندرگاه ریختدن و کشتی های حامل چایی را تخریب کردند.

شکل نوزدهم : حمله گروه فرزندان آزادی با لباس بومیان به کشتی شرکت هند شرقی و از بین بردن چایی های داخل کشتی که بعدها به تی پارتی معروف شد..

این حرکت بعدها تحت عنوان حزب چای (تی پارتی) بستون معروف شد.اما انگلستان مجددا وارد حمله مسلحانه شدند.. بدون شک نیروهای انگلیسی تحت سیاستهای آدامز در گوشه رینگ گرفتار شدند  و دقیقا طبق آنچه که آدامز پیشبینی کرده بود ، ارتش انگلستان تحمل این مخالفتها را نداشت و مستبدانه اقدام کردند.اقدام نظامی مجدد آنها باعث شد تا چهره بدی از انگلستان به نمایش گذاشته شود.
انگلستان درخواست غرامت از چایی های از بین رفته را بیان کرد و قوانین سختگیرانه شدیدی را بر علیه مستعمره نشینان و دولتهای آنها به تصویب رساند. در مقابل در سپتامبر سال 1744 دوازده ایالت مهاجر نشین در فیلادلفیا گرد هم آمده و اولین کنگره مهاجرنشینان را تشکیل دادند. آنها تصمیم گرفتند که تجارت با انگلستان را تحریم کنند.این برای اولین بار بود که مهاجرنشین ها منافع مشترکشان را فراتر از اختلافاتشان مد نظر قرار می دادند.

شکل بیستم : کشتار سربازان نامنظم آمریکایی توسط ارتش انگلستان در لکسینتون باعث نفرت تمام مستعمره نشینان از انگلستان و در نتیجه احداث کنگره ملی و اعلام استقلال آمریکا شد.

.در آوریل 1775 سربازان انگلیسی ، بر روی سربازان ماسچوستی در لکسینتون  آتش گشودند و در این جریان هشت آمریکایی کشته و ده نفر دیگر مجروح شدند ایشان نخستین قربانیان انقلاب آمریکا بودند . صدای این کشتار در تمام دنیا شنیده شد. تمام این حوداث از تلاش آدامز نشات گرفت در حقیقت ادامز سعی کرد که از هیچ آتش ( انقلاب ) درست کند.



تفسیر:

قبل سال 1765 آدامز تصور می کرد که با بحث کردن و ارائه دلایل منطقی میتواند مستعمره نشینان را برای گرفتن استقلال از آمریکا قانع کند..اما بعد از سالها او این واقعیت را درک کرد که مستعمر نشینها تعلق خاطر احساسی به انگلستان دارند مانند یک فرزند به پدر و مادرش.آزادی در برابر حس امنیتی که در کنار انگلستان بودن به آنها می دهد اهمیت زیادی نداشت.. با درک این واقعیت آدامز هدف خود و روش مبارزه استقلال طلبی خود را دوباره بررسی کرد و از نو سازمان دهی داد.به جای صحبت کردن از استقلال و ایده های جان لاک ، او بر روی محل اتصال مردم با انگلستان کار کرد. مثل این بود که می خواست بچه ها را نصبت به پدر و مادر خود بی اعتماد کند و به آنها بفهماند که والدین شما قصد حمایت شما را ندارند بلک سعی در به سلطه گرفتن و سوء استفاده از فرزندان در جهت منافع خود هستند. آدامز به زبان خودمانی سعی می کرد اتصال و علاقه مردم را به انگلستان از بین ببرد کنند(کاهش دهد).
 سخنرانی با موضوع استقلال اکنون در بحث های آدامز با شدت بیشتری دنبال می شد و مردم مستعمره نشین اکنون نگران برای احساس اتحاد و هویتشان نه تحت نام انگلستان بلکه به صورت یک کشور واحد بودند..

شکل بیست و یکم : ابتکار آدامز در بایکوت کردن نیروهای انگلیس باعث شد تا انگلیسی ها عصبانی شده و دست به اقدامات سرکوبگرایانه بر علیه مردم بزنند و در نتیجه انگلیسی ها به عنوان ستمگر و جلاد در بین مردم شناخته شدند

با مبارزه علیه قانون تمبر ، ادامز استراتژی جدیدی را کشف کرد.او موفق به ایجاد پل بین نظراتش و حقیقت شد. نوشته های او  اکنون در جهت ایجاد خشم در جامعه شکل میگرفت. تظاهراتی که او سازمان داده بود ، برای ایجاد خشم در میان دسته های پایین و متوسط مردم بود. این تظاهرات اولین جنبش از نوع انقلابی در جهان بود که بعدها کلید اصلی تمام  انقلابها  در سرتاسرجهان  بدل شد
 ابتکار آدامز در بایکوت کردن نیروهای انگلیس باعث شد تا انگلیسی ها عصبانی شده و دست به اقدامات سرکوبگرایانه بر علیه مردم بزنند.
پاسخ شدید ارتش استعماری انگلیس به حرکت مسالمت آمیز مستعمره نشینان باعث شد تا انگلیسی ها به عنوان ستمگر و جلاد در بین مردم شناخته شوند.  آدامز همچنین سعی کرد تا اختلافاتی را بین خود انگلیسها ایجاد کند  و اتصلات بین انگلستان را با مردم آمریکا و حتی نیروهای خودی ضعیف کند.






فهم بیشتر:

بحث های منطقی از یک گوش وارد می شود و از گوش دیگر خارج می گردند و نتیجه عکس خواهند داشت.در جنگ برای جلب توجه مردم و تحت تاثیر قرار دادنشان شما اول باید آنها را از آنچه که ذهنشان در گذشته به آن گره خورده است جدا کنید ، تا نتوانند در برابر تغییرات مقاومت بکنند.شما باید بدانید که این گره معمولا عقلانی نیست بلکه احساسی است.با جذب کردن احساسات مردم ، شما می توانید هدف خود را بسازید و گذشته را در زوایه جدید ببینید شما می توانید علایق قدیمی را به عنوان یک چیز ظالم  و مستبد ، خسته کننده ، زشت ، غیر اخلاقی معرفی کنید.
 اکنون شما محلی برای تزریق افکار جدید و تغییر دادن دیدگاه مردم و فهماندن منفعت شخصی به ایشان دارید.مردم را از گذشته جداکنید.
وقتی هدف خود را شناسایی کردید ببینید چه چیز آنها را به گذشته پیوند می دهد ، این منبع مقاومت انها برای پذیرش درک و سخن جدید است.
یک اتصال ضعیفترین بخش یک ساختار است. آن را بشکنید و مردم را از درون تقسیم کنید سپس مردم را آماده پذیرش  پیشنهادات و تغییرات جدید کنید. ذهن  آنها را  پخش کنید تا به آنها غلبه پیدا کنید.
نیروهای دشمن را وادار کنید که باور کند پشتیبانی وجود ندارد ورودیها و  جناحها را قطع کنید ملت او را به این باور برسانید که انها تنها مانده اند . واحدهای مختلف دشمن را از هم جدا کنید کنید پیروزی از آن شما خواهد بود




مثلا شاید هیچگاه پدران و مادران حاضر نباشند اسباب بازی های ارزان چینی چشم پوشی کنند. اما اگر احساس والدین را هدف قرار دهید و به ایشان بفهمانید که اسباب بازی های سمی و خطرناک هستند دیگر هیچگاه به سمت این محصولات نمی روند.

کمک به  درک بیشتر:
انسانها از زمانهای کهن دریافته بودند که در زندگی گروهی و اجتماعی دفاع محکمتری در برابر حمله کننده ایجاد می کنند حتی موفقیت گروه در شکار بیشتر است.. در گروه افراد زیادی هستند که می توانند شما را حمایت کنند ، هرچه که گروه بزرگتر باشد ابداعات بیشتری رخ می دهد. انرژی بیشتری را می توانند برای دست یابی به فعالیتهای بیشتر اختصاص داد .در نهایت قدرت افراد در گروه افزایش می یابد.
بعد از قرنها که گروهها بزرگتر و پیچیده تر شدند. مردم یادگرفتن که با زندگی در شهرها و روستاها می توانند خطرات ناگهانی را کنترل کنند و زندگی در کنار هم ایمنتر می باشد .اما در یک زندگی گروهی همچنان ، ترس های اولیه با قدرت باقی مانده بود





شکل بیست و دوم : ارتش روم به منظور افزایش روحیه و اعتماد سربازانش آنها را به صورت پیوسته به میدان می فرستاد

روش و استاندارد جنگ کردن در گذشته مبارزه رو در رو بود. و خطر مرگ از همه طرف سربازان را تهدید می کرد. با گذشت زمان رهبران یاد گرفتند سربازان را به شکل محکمتر و مقاومتری استقرار دهند و به هم بچسبانند. این سربازان اطمینان حاصل میکردند که اطرافشان امن بوده لذا روحیه بیشتری پیدا می کنند و با رضایت بیشتری به جنگ می رفتند.
رومی ها از این روش استفاده کردند و سربازان قوی تر و با روحیه را در ردیفهای جلو قرار میدادند و سربازان باتجربه و کارآزموده را در عقب قرار لشکر مستقر می کردند و مابقی را در مرکز. یعنی افراد ضعیفتر در وسط قرار می گرفتند و توسط شجاعترین ها و بهترین ها حمایت می شدند لذا آیشان نیز روحیه می گرفته و بیشتر احساس امنیت می کردندهیچ ارتشی به مانند پیوستگی و اعتماد ارتش روم به جنگ نمی رفت.
زمانی که این پیوستگی و اتحاد از هم گسسته میشد ، تمام گروه اعتماد و روحیه خود را از دست می داد و آشفته می گشتند.

شکل بیست و سوم : سرهنگ جوزف با بررسی نبردهای باستان پی برد که غافلگیر کردن و برهم زدن نظم خطوط دشمن روش مشترک تمام برندگان جنگهای باستان بود

در بررسی مبازات دوران باستان که توسط سرهنگ جوزف با نام کامل  (Charles Jean Jacques Joseph  Ardant du Picq) صورت گرفته  گزارش جالبی به چشم میخورد. در اکثر نبردهای معروف دنیا مانند نبرد هانیبال در کانا و ژولیو سزار با پمپه ی ، طرف بازنده به طور عجیبی آشفته بود. طرف پیروز با یکسری مانور موفق شده بود طرف مغلوب را غافلگیر کند خطوطش را به چند بخش تقسیم کند. دشمن با دیدن شکسته شدن خطوطش روحیه ، انسجام و پشتیبانی  خود را از دست می دهد و احساس تنها ماندن می کند و سربازان دستپاچه می شوند . اسحله خود را زمین می گذارند و فرار میکنند- و سربازی که پشتش را به دشمن کند به راحتی کشته می شود-هزاران نفر در تاریخ با این روش کشته شدند. این پیروزهای بزرگ اغلب روانشناختی است. هانیبال در نبرد دره کانا رومی ها را مجبور کرد که تصور کنند آنها ضعیف شده و تنها هستند و با ضعف و سردرگمی عقب نشینی کنند.

این یک اصل بسیار جالبی می باشد. سربازی که احساس جدا شدن از گروه و سایرین را می کند ، یک ترس زیادی را تحمل می کند.. چنگیز خان استاد استفاده از این فن بود ، او با توجه به سرعت نیروهای خود سعی در قطع کردن خطوط ارتباطی دشمن می کرد و این احساس را در دشمن پدید می آورد که از دیگران مجزا شده و قابل پشتیبانی نیستند.او به طور پیوسته برای ایجاد ترس تلاش می کرد..
 استراتژی چیرگی گام به گام ( تفرقه و جدایش ایجاد کن و حکومت کن)  تاثیر بسیار در پیروزی ناپلون و مائو در برار دشمنانشان داشت.
طبیعت انسان تغییر نکرده است.مردم همچنان از تنها بودن ، غافل گیر شدن و در معرض خطر قرار گرفتن می ترسند. مردم امروز بیشتر متفرق شده اند و جامعه امروزی نصبت به قبل کمتر دارای پیوستگی و ارتباط می باشد..اما تنها چیزی که افزایش یافته احتایج ما به وابسته بودن در یک گروه و داشتن یک شبکه قوی متحد است که بتوانیم  احساس پشتیبانی و حفاظت را در جهات مختلف داشته باشیم.. به این ترتیب استراتژی   تفرقه و کنترل تا این حد کارا نبوده است- مردم را از گروهشان جدا کنید. ، احساس ضعف و تنهایی ایشان به شما قدرت بزرگی برای مانور دادن و  نیز هدایت مردم به سمت گوشه می دهد که می تواند باعث گمراه شدن و یا عقب نشینی دشمن شود.
در سال 1960 بزرگترین متحد و دوست مائو رهبر چین، آقای لین بیائو وزیر دفاع  بود. هیچ کس مانند او به صورت نفرت انگیزی تملق و چاپلوسی مائو را نمی کرد.

شکل بیست و چهارم : مارشال لین بیائو

وبالاخره در سال 1970 مائو به او مشکوک شد که او سعی دارد در سایه این چاپلوسی اهداف خود را مخفی نگه دارد .لین در سر فکر قائم مقامی و جانشین مائو را داشت.او در ارتش از متحدان بزرگی برخوردار بود و این امر برای مائو بسیار خطرناک بود
مائو کارش را با مهارت خاصی ادامه داد.در میان مردم او تظاهر  به حمایت از لین میکرد.همان طور که لین این کار را انجام می داد و او را به عنوان نماینده خود معرفی می کرد.این باعث می شد تا تهدیدی  از طرف مائو به ظاهر متوجه لین نگردد .در همان حین مائو حمله خود را به دوستان لین طراحی کرد و به تنزل مقام به برخی از هواداران لین در ارتش اقدام کرد.لین یک بخشی از رادیکال ها بود در اغلب موارد به چپ گرایش داشت. مائو با او بحث می کرد تا نظرات او را در زمینه بازسازی ارتش که می دانست مورد قبول و توافق سران ارتش نیست ظاهر نماید و در نهایت پشتیبانی از لین در بین سران ارتش ضعیفتر گردید.
لین در نهایت فهمید که هدف مائو چیست اما بسیار دیر شده بود او قدرت خود را از دست داده بود. نامیدی و ترس نتیجه کودتای مائو بر علیه لین بود. بالاخره لین در سال 1971 در یک سانحه مشکوک هوایی کشته شد.

همان گونه که مائو درک کرده بود ، در مسائل سیاسی ، مردم قدرت خود را از رابطه ها بدست می آورند تا استعدادهای خود. در چنین دنیایی ، شخصی که موقعیت شغلیش به خطر افتاده یعنی کمتر کسی از او حمایت می کند و کمتر او را میشناسند.
 کسی که ترد شده باشد ، اغلب نامناسب و از روی نامیدی اقدام می کند- که البته باعث می شود تا بیشتر تنها شوند. لذا مائو سعی کرد تا لین ارتباطاتش و منابع و پشتیبانانش را از دست بدهد. اگر به صورت مستقیم به او حمله می کرد درگیر یک جنگ تمام عیار می شد که شرایط و موقعیت خود او را نیز به شدت تهدید می کرد.. جدا کردن وزیر از پایه های قدرتش و نیز فرایند معرفی لین به عنوان یک قدرت رو به زوال بسیار موثر بود.

همه راهها به روم ختم می شود

شکل بیست و پنجم : همه راهها به روم ختم می شود: روم برای کنترل کردن کشورهای کوچک فتح شده لاتین ، تمام آنها را چنان ضعیف کرد که برای اقدام هر کاری لازم بود تا نظر روم و تائید روم را جلب کنند

در 338 قبل از میلاد ، روم بزرگترین دشمن لاتین زمان خود را از شکست داد.اتحادی از شهرهای ایتالیا که به منظور بسط قدرت روم تشکیل شده بود.با این پیروزی رومی ها با یک مشکل جدید مواجه کرد چگونه باید  به هر ناحیه حکومت کنند؟. اگر آنها به کشورهای عضو اتحادیه حمله کنند ، یک خلا قدرت را ایجاد می کنند و ممکن است دشمن جدیدی را برای خود بتراشند که از آنها قوی تر باشد.اگر شهر ها را به حال خود رها کنند ، قدرت و اعتبار آنها ضعیف می شود و وسعت زیادی را باید جهت نظم در کنترل خود در آورند.
راه حل آنها تقسیم کردن و حکومت کردن بود.استراتژی که امپراتوری آنها را ساخت. آنها اتحادیه را به چند بخش نا متساوی تقسیم کردند.برخی از آنها در قملرو روم بودند  و شهروندان آن از مزایای کاملی بر خوردار شدند.بخش های دیگر از داشتن کل قلمرو قبلی خود محروم ماندند اما در عوض استقلال بدست آوردند و برخی دیگر نیز تجزیه شده و در رده مستعمرات روم قرار گرفتند.هیچ شهری به اندازه ای قوی نبود که بتواند برای روم مشکل ایجاد کند و بتواند به عنوان مرکز  قدرت قرار بگیرد ( همه راه ها به روم ختم می گردد)
کلید سیستم ابداعی  رومی ها آن بود که اگر هر شهر مستقلی که وفاداریش را به روم اثبات کند و یا به خوبی برای روم بجنگد ، این شانس را خواهد داد که در داخل امپراتوری قرار بگیرد.. برای اکثر شهر ها این بسیار جذاب تر بود که با روم اتحاد داشته باشند تا اینکه در محل دیگری متحد شوند. روم به آنها چشم اندازی از قدرت زیاد ، سلامتی و حفاظت می داد در مقابل جدا شدن از روم خطرناک به نظر می آمد.حالا شهرهای مغرور اتحادیه برای جلب حمایت روم باهم رقابت می کردند.
تقسیم کردن و حکومت کردن استراتژی بسیار مناسب برای حکومت بر هر گروهی میباشد. این استراتژی بر طبق یک قانون کلی استوار شده است : در هر جامعه ، مردم به صورت طبیعی تمایل به تشکیل گروه های کوچکتر دارند ، چون نفع شخصی متقابل بیشتری دریافت می کنند و قدرت بیشتری را در گروه احساس می کنند.این زیرگروهها پایه های قدرتی را تشکیل می دهند که توانایی آن را دارد که کل جامعه را تهدید  کنند چرا که ساختار گروه ها و دسته ها می تواند تهدید بزرگتری را ایجاد کند. مثلا این گروه ها به صورت طبیعی سعی دارند  اهداف خود را قبل از اهداف جامعه تامین کنند.
راه حل این مشکل  استفاده از استراتژی تقسیم کردن و حکومت کردن است..برای این کار شما اول باید خود را در مرکز قدرت قرار دهید و هر شخص باید برای جلب نظر شما رقابت کند در این حالت افراد برای کسب بهره و منفعت بیشتر باید سعی کنند تا رضایت رهبر گروه را جلب کنند.

شکل بیست و ششم : الیزابت اول برای کنترل دربار در بین نجبا رقابت و اختلاف ایجاد کرد و باعث شد تا قدرت خود را افزایش دهد

زمانی که الیزابت اول ملکه انگلستان شده بود کشور در حال تجزیه بود.. فئودالیسمها باعث ایجاد یک نبرد بر سر قدرت مرکزی شده بودند و دربار هم پر از دسته بندی بود.سیاست الیزابت تضعیف نجبا با ایجاد رقابت بین خانواده های نجبا بود.و در همین زمان با اشغال مرکز توانست خود را به عنوان سمبل انگلستان معرفی کند. که همه چیز در گرد او می چرخد.در داخل دربار او اطمینان پیدا کرد که هیچ کس راه خودش را نرود.
در مورد مشابه کارگردان بزرگ هیچکاک نیز با دشمن در تمام جهات روبرو بود .نویسندگان ، طراحان ، بازیگران ، تولید کنندگان و بازاریابان و... تمام انها تمایل داشتند که سلایق خود را در ساخت فیلم اعمال کنند.مثلا نویسندگان می خواستند قدرت ادبی و نگارش خود را در فیلم نامه به رخ بکشند ، بازیگران تمایل داشتند که مانند ستارگان به نظر برسند ، تولید کنندگان و بازاریابان می خواستند که فیلم حالت تجاری داشته باشد و...روش حل این مشکلات توسط هیچکاک مثل الیزابت بود ، که مرکز را به دست گرفت و گزینه تقسیم کردن و حکومت کردن را انتخاب می کرد.


شکل بیست و هفتم : آلفرد هیچکاک به منظور کنترل شرایط در تولید فیلم و مقابله با نظر سایرین خود را در مرکز همه کارها و تصمیمات قرار می داد

با توجه به نقش هنری خود هیچکاک و او تمام جزئیات را در فیلم هاش به نمایش میگذاشت دخیل بود.
او خود را در میان هر قسمتی از تولید قرار می داد.از نوشتن متن قبل از فیلم برداری تا آدیت فیلم در پایان ساخت فیلم.در همین زمان او تمام عوامل فیلم را کمی دورتر از جریان قرار میداد.تمام اطلاعات در مورد جزئیات فیلم در ذهن خود  و یاداشتهای خود نگه می داشت.هیچ کس نمی توانست او را دور بزند.تمام تصمیمات به سمت او هدایت می شد. مانند روم همه راهها به سمت هیچکاک ختم می شد.


به عنوان رهبر یک گروه باید بدانید:
در داخل گروه ، دسته بندی ممکن است رخ بدهد چون افراد هر گروه تصور می کنند که در رشته خود متخصص هستند و همه کارهایی را که دارند انجام می دهند را ممکن است به شما نگویند.
بیاد داشته باشید ، انها فقط یک تصویر کوچکتر را می بینند. ، شما مسئول کل فرایند هستید ، اگر شما رهبر گروه هستید ، باید مرکز را اشغال کنید .همه چیز باید از طریق شما جریان یابد.اگر قرار باشد اطلاعات محدود گردد این شما هستید که باید این کار را انجام دهید.اگر بخشهای مختلف اطلاعات کمتری دارند ، انها باید برای گرفتن اطلاعات به سمت شما بیایند.این به معنی مدیریت خرد(جزئیات) نیست ، اما باید همه چیز را کنترل کنید و هر چیز را که ممکن است در رقابت بر علیه شما استفاده شود را جدا و ایزوله کنید.


شکل بیست و هشتم : ژنرال ادواردلانسدل با اجرای برنامه های عامه پسند باعث شد تا شورشیان کمونیست در فلیپبن دور از مردم قرار گیرند و ضعیف گردند
در بین سالهای 1950 تا 60 ژنرال ادواردلانسدل ، به عنوان متخصص ضد شورش آمریکا با رئیس جمهور رامون ماگساسز از فلیپین همکاری میکرد. انها باید شورشیان و جنگجویان هاک را شکست دهند.نیروی ضد شورش نیاز به یک انسان ماهر در امور بیشتر سیاسی تا نظامی دارد و برای ادوارد کلید موفقیت ، آن بود که فساد دولتی را از بین ببرد و با تدوین برنامه های عامه پسند مردم را به سمت دولت نزدیک کنند تا شورشیان ترد گردند. ژنرال ادوارد معتقد بود از بین برد شورشیان چپگرا با ارتش کار احمقانه ای است ، در حقیقت حمله نظامی این گروه باعث می شود تا شورشیان مورد حمایت مردم قرار گیرند.برای شورشیان جدا شدن از مردم به معنی مرگ آنها می باشد.

افرادی که در گروه شما برای علایق خود کار می کنند ماند افراد شورشی هستند. انها باعث افزایش نارضایتی در سیستم می شوند.آنها همه چیز را به سمت نفاق و اختلاف پیش می برند.شما باید انها را از خود جدا کنید ، اما بهتر روش برای مقابله آن است که سایر افراد را از خود راضی و خوشحال نگهدارید و به شورشی ها هیچ چیزی برای تغذیه ندهید ( آنها را ترد کنید)-تلخ و منزوی - انها خواهند مرد.

شکل بیست و نهم : افراد خودسر که برای منافع خود کار می کنند مانند شورشیان هستند. سعی کنید توجه سایر افراد گروه با برنامه های عامه پسند از شورشیان دور کنید در نتیجه این جداسازی ، شورشیان تنها مانده و از بین خواهند رفت.

استراتژی تفرقه انداز و حکومت کن یک روش بسیار کارا برای تاثیر گذاشتن بر مردم به صورت شفاهی است. برای نیل به این هدف سعی کنید تا اطراف و جناحهای دشمن خود را محاصره کنید.
همچنین سعی کنید مردم نصبت به استدلال و علایق و باورهای خود شک کنند..این حرکت باعث می شود تا مقاومت حریف کم شده و حتی این امکان وجود دارد تا در داخل نیروهای دشمن یک جدال و کشمکش داخلی بر روی اعتقادات و اهداف رخ دهد.
که در نتیجه این تعارض داخلی ایشان ضعیف شده برای اقدام بعدی شما آماده میشوند

شکل سی ام :. شمشیر زن بزرگ سامورائی یاماموتو ماساشی تعداد زیادی از دشمن را یک به یک از بین می برد

زمانی که دشمنان شمشیر زن بزرگ سامورائی یاماموتو ماساشی قصد کشتن او را داشتند او تمام حمله کنندگان را می کشت.. ماساشی خود را در موقعیتی را قرار میداد که دشمن برای ناچار می گردید که از یک خط و یا یک زاویه به او حمله کند در این زمان ماساشی تمام تمرکز خود را بر روی کشتن نفر اول قرار میداد و پس از کشتن نفر اول وی با سرعت به سمت پایین خط حرکت می کرد و مهاجمین را تک به تک میکشت در حقیقت ماساشی بجای اینکه خود را در میان افراد دشمن قراردهد و به سختی حرکت کند او دسته و گروه حریف را به بخش های مختلف تقسیم می کرد و .سپس او فقط در هر لحظه با یکی از نیروهای دشمن رو به رو می شد. زمانی که نفر اول را می کشت فقط به فکر نفر دوم بود و نگرانی برای روبرو  شدن با نفرات بعدی را نداشت.در نتیجه تا پایان حرکت ماساشی تا پایان خط، او تمرکز خود را حفظ می کرد و در دل دشمن خود ترس و عدم تعادل ایجاد میکرد.
در زمان مقابله با یک مشکل بزرگ و یا تعداد زیادی مشکل کوچک روش این سامورایی را به کار بگیردید.اگر شما اجازه دهید که پیچیدگی شرایط شما را گیج و یا هراسان کند باعث میشود تا کنترل ذهنی خود را از دست بدهید که باعث می شود یک نیروی منفی دیگری برای شما در زمان نبرد ایجاد گردد. همواره تقسیم کردن مشکلات را در دستور کار قرار دهید ، اول خود را در مرکز قرار دهید ، سپس به سمت پایین خط حرکت کنید  و مشکلات خود را یک به یک از میان بردارید.



اغلب هوشیارانه خواهد بود که حل مشکل را با بررسی کوچکترین بخش اغاز کنید. و خطرناکترین را در اخر قرار می دهید. مشکلاتی را حل کنید که به شما قدرت حرکت بیشتری می دهد چه از بعد فزیکی و چه از نظر روانی، به شما کمک می کند تا مشکلات بعدی را با قدرت بیشتری از بین ببرید.
مهمترین چیز سرعت عمل در برابر دشمن مانند انچه اتنی ها انجام دادند می باشد. اگر منتظر مشکلات بشوید که به سمت شما ایند انها را چند برابر خواهند شد.

برای بهتر به ذهن سپردن:

برای اینکه بتوانید چیرگی گام به گام را در ذهن داشته باشید تصور کنید که با یک کلاف روبرو هستید که پر از گرههایی است که به نظر غیر قابل باز شدن می اید و هرچه که زمان بگذرد بیشتر پیچیده می شود. بهترین کار برای باز کردن این گره کور به جای تلاش نافرجام و بازی کردن با بخشهایی از این کلاف آن است که چاقوی خود را بردارید و با یک ضربه آن را تقسیم کنید در این حالت خود کلاف از هم گسسته میشود و گره ها باز می گردد.


شکل سی و یکم :. مشکلات مانند کلاف سردرگو هستند کافی است این کلاف را به دو قسمت(یا بیشتر) تقسیم کنید . کلاف خود به خود باز می شود

منبع:سانتزو می گوید: در گذشته کسانی به عنوان سربازان و افسران ارشد انتخاب میشدند که قادر به ممانعت از حرکت رو به جلو و یا عقب نیروهای دشمن در محل اتصال  بودند. یعنی مانع از کمک گرفتن نیروها ، تجدید منابع از طرف نیروهای خودی بشوند.گروهی که متلاشی شد دیگر قادر به اجماع نخواهد شد و حتی اگر با در کنار هم جمع شوند دیگر منظم نخواهند شد.





پاتک: (مقابله با حریفی که قصد دارد ما ما متفرق کند)


تقسیم کردن نیروها به منظور خلق سرعت و تحرک می تواند استراتژی قوی باشد.همانگونه که ناپلون نمایش داده بود که با سیستم سپاه سیال خود قادر است به دشمن از زوایای غیر قابل پیشبینی ضربه بزند.اما ناپلون برای ساختن این سیستم ،  نیاز به هماهنگی دقیق از حرکت بین بخشهای مختلف داشت و در نهایت این بخشها برای زدن ضربه نهایی مجددا بهم می پیوستند. در جنگهای چریکی یک فرمانده نیروهای خود را برای اینکه به راحتی در دسترس دشمن قرار نگیرند پراکنده می سازد اما این کار نیاز به یک سازماندهی بسیار زیادی دارد.یک گروه چریکی اگر نتواند با سایر بخشها ارتباط بر قرار کند از بین می رود. در کل هر گونه بخشبندی کردن نیروها باید موقتی ، استراتژیک و قابل کنترل باشد.

شکل سی و دوم :. مرد دهقانی به خوبی به فرزندانش نشان داد که در صورتی که با هم متحد شوند هیچ قدرتی توانایی شکست دادن آنها را ندارد

به یاد داستان آن کشاورز افتادم که فرزاندنش را صدا کرد و به هریک یک عدد چوب داد و از آنها خواست تا چوبها را بشکنند اما در مرحله بعد دسته چوبها را کنار هم قرار داد و مجددا از فرزندان خود خواست تا چوبها را بشکنند اما اینبار موفق نشدند.در این حین پدر به فرزندانش گفت " فرزندانم اگر شما در کنار هم قرار بگیرید شکست ناپذیر می شوید اما اگر تنها باشید و جدا از هم قرار داشته باشید به راحتی شکست میخورید.

شکل سی و سوم :. اگر ضربه ایجاد شده برای شکاف بین مردم بیش از حد زیاد باشد امکان دارد تا اثر معکوس بدهد و مردم بیشتر با هم متحد شوند. مانند حمله شدید هوایی آلمان به انگلستان در جنگ دوم جهانی که باعث شد مردم بیشتر برای جنگ تلاش کنند و بیشتر متحد شوند

در زمان حمله برای ایجاد شکاف مراقب باشید که ضربه شما خیلی قوی نباشد چرا که می تواند اثرات معکوسی را ایجاد کند و باعث می شود به جای شکاف مردم باهم متحد شوند.این مانند اشتباه هیتلر در حمله سریع به لندن بود.هدف حملات هوایی هیلتر آن بود که انگلستان را از ادامه دادن جنگ جهانی دوم منصرف کند و روحیه مردم انگلستان را تضعیف کند. اما این حمله فقط باعث شد تا مردم و دولت در ادامه جنگ پافشاری بیشتری کنند. مردم تصمیم گرفتند که در یک دوره کوتاه مدت تحت حملات و صدمات جنگ قرار بگیرند تا اینکه در یک دوره بلند مدت مغلوب آلمان شوند.اتحاد بین مردم برای دامه جنگ بخشی از آن به دلیل خوی وحشیگری هیلتر بود و بخشی از آن یک پدید فرهنگی بود که مردم ناراحتی های را برای بدست آوردن شرایط بهتر تحمل می کنند.

شکل سی و چهارم :. همانگونه که سامویل آدامز کشف کرد . انتخاب یک استراتژی مناسب بهترین شمیر و سپر شما در مقابل مشکلات می باشد

سخن آخر آنکه در دنیای تقسیم شده ، قدرت فقط در متحد نگه داشتن گروه خود و تمرکز بر روی اهداف می باشد.بهترین راه برای متحد نگه داشتن ایجاد اشتیاق و روحیه بالا در بین گروه می باشد.بهترین دفاع در مقابل نیروهای جدا کنند دانش و تفکر استراتژیستی می باشد.هیچ گروهی را نمی تواند جدا کرد اگر افراد آن گروه از نیت دشمن باخبر باشند که در آن صورت یک پاسخ هوشمندانه ارائه خواهند داد. همانگونه که سامویل آدامز کشف کرد ، استراتژی تنها شمشیر و سپر قابل اعتماد شما خواهد بود.