Sunday, October 2, 2011

هنر کنترل



مردم همواره سعی در کنترل کردن شما دارند  مدیران سعی می کنند کارمندان را کنترل کنند رقبا سعی می کنند شرکت شما را کنترل کنند، سیاستمدارن سعی می کنند افکار عمومی راکنترل کنند و.... در حقیقت. آنها می خواهند شما طبق نظر و تمایل آنها رفتار کنید.
 
تنها راه پیش دستی کردن در برابر هر شخص یا گروهی که سعی در کنترل کردن شما دارد آن است که شما طرف مقابل را هوشمندانه تر کنترل کنید، یعنی درعوض اینکه سعی کنید بر هر حرکت طرف مقابل تسلط داشته باشید ، جنگ را بر روی زمین خود و موضوعی که در آن تخصص و شناخت کامل دارید شیفت دهید. 



جریان و شرایط را به صلاح خود و به نفع منافع خود تغییر دهید.. با انجام مانورهایی سعی کنید ذهن حریف  را کنترل کنید. بر روی احساسات او کار کنید و آنها را مجبور کنید که اشتباه کنند اگر لازم باشد وانمود کنید که آنها کنترل را در دست دارند تا گارد خود را پایین بیاورند اگر شما تمام جهات جنگ را کنترل کنید و به آن چهار جوب بدهید هرچه که آنها انجام دهند در دست شما خواهد بود و به حریف خود تسلط خواهید داشت.


چرا هنر کنترل کردن هنر است؟ 
.هر گاه دو گروه باهم تقابل پیدا کنند هر یک دست به مانورهایی می زنند تا قدرت خود را به رخ حریف بکشند و نشان دهند که قدرت در دستان چه کسی است. ( مانند آنچه که در فوتبال انجام می گردد مثلا شوت مستقیم به سمت دروازه حریف ، سانتر و ضربه سر یک بازیکن بلند قامت و.... که معمولا در ابتدای بازی رخ می دهد دقیقا هدفی جز به رخ کشیدن قدرت تیم و ضعیف کردن روحیه حریف ندارد)

 
وظیفه شما به عنوان استراتژیست  دو بخش مهم  را شامل می گردد.


اول تعیین محل ( موضوع) مبارزه  . یعنی مکانی  ( موضوعی ) که شما به آن اشراف و شناخت کامل دارید.
 هر گز گول کسانی را که می گویند علاقه ای به کنترل کردن ندارد نخورید. اینها از همه خطرناک تر هستند


دوم شما باید طرف دیگر را مجبور کنید که مانند مهرهای شطرنج در جهت و مقصد شما حرکت کند. این روش توسط اساتید استراتژی در طی سالها مورد استفاده قرار می گرفت


نبرد در حقیقت تلاش جهت کنترل اقدامات  طرف مقابل است.نوابغ نظامی مانند هانیبال ، ناپلون ، رومل درک کردند که ، بهترین راه بدست آوردن کنترل ،آن است که تمام حرکات ، جهات ، احتمالات را  تعیین کنند. برای این منظور باید  دشمن را وادار کنند تا طبق شرایط شما وادار به جنگ شود ، به عبارت دیگر  باید دشمن را اغوا کرد  که وارد زمین های شوند که برای آنها نا آشنا است اما برای شما کاملا آشنا است. در حقیقت با این اقدام دشمن به نقطعه قوت شما حمله خواهد کرد.

مهمترین اقدام در این راستا آن است که فکر حریف را کنترل کنید و نقاط ضعف روانشناختی آنها را تشخیص دهید و مانور خود را منطبق بر آن نقطه ضعف ها اجرا کنید.  


استراتژیست های ممتاز دریافته اند که این غیر ممکن است تا بتوانند تمام حرکت دشمن را کنترل کنند و بفهمند عکس العمل آنها به هر حرکتی چه خواهد بود تلاش برای این کار بی فرجام و خسته آور خواهد بود..اما اگر استراتژیست بتواند حال ( روان) و ذهن دشمنش را کنترل کند دیگر مهم نیست که دشمن چه پاسخی به مانورهای او می دهد.اگر او بتواند در دشمن ترس، هراس ، عصبانیت ایجاد کند ، او حیطه بزرگتری از واکنش دشمن را کنترل خواهد کرد و آنها را در تله ذهنی قرار خواهد داد قبل از آنکه به صورت فزیکی آنها را اسیر نماید.





کنترل کردن می تواند دفاعی و یا تهاجمی باشد. در حالت کنترل تهاجمی می تواند با ایجاد  یک حمله  و فشار ناگهانی به دشمن ، کاری کرد که  ابتکار عمل را از دست بدهد و عقب گرد کند.در حالت دفاعی می توان دشمن را اغفال کرد تا گاردش را پایین بیاورد و یا او را مجبور کرد که یک حمله عجولانه بکند.


خیلی از مردم درک نادرستی از کنترل کردن دارند. آنها تصور می کنند که کنترل کرند یعنی هر حرکت و اقدامی که حریف انجام می دهد را بتوان کنترل کرد و تحت نظر داشت. در حقیقت این یک برداشت نابخردانه از هنر کنترل کردن می باشد و در نهایت باعث خستگی و بی انگیزه شدن و در نهایت از دست دادن کنترل می گردد.



اگر شما درک درستی از شرایط فکری ، سرعت، چهارچوب کاری که مردم در آن فعالیت دارند داشته باشید، قادر خواهید بود  پاسخ مناسبی را که مردم در برابر مانور شما انجام خواهند داد را پیش بینی کنید و نیاز به کنترل تمام جزئیات ندارید





 
سانتزو می گوید: کسی در میدان نبرد برتری دارد که دیگران را مجبور به انجام کاری کند و خود مجبور به انجام کاری نشود

در زیر چهار اصل اساسی این هنر بیان شده است که در هر مورد یک مثال تاریخی را مورد بررسی قرار خواهیم داد:



دشمن را در جا آچمز کنید:
قبل از اینکه دشمن بتواند حرکتی کند ، قبل از آن که با یک حرکت غیر قابل پیشبینی نقشه شما را نابود کند ، با یک حمله غافلگیر کننده و تهاجمی ابتکار عمل را در دست بگیرید.سپس می توانید با یک فشار به هدف خود برسید . از این برتری زود گذر به بهترین نحوه ممکن استفاده کنید.منتظر لحظه مناسب و آسان نباشید.شما آن لحظه را خود ایجاد کنید.. اگر شما در قسمت ضعیف تر هستید ، بسیار مهم است که دشمن را در حالت دفاعی قرار دهید ، که تاثیر دلسرد کننده ای بر وی دارد


زمین جنگ را تغییر دهید.
 دشمن تمایل دارد با شما در زمین های آشنای خودش بجنگد ، زمینی که تمام جزیات را می شناسد ، زمان و مکان- با زیرکی جنگ را به زمین های بکشانید که برای حریف نا آشناست در آن صورت شما کنترل حرکت ها را بدست خواهید گرفت.بدون تشخیص آنچه که اتفاق افتاده است ، حریف خود را در حال جنگ طبق شرایط شما خواهد دید.


وادار کردن حریف به انجام  اشتباه
: حریف شما استراتژی  را اجرا میکنند که منطبق بر نقاط قوتش  باشد  و در گذشته هم از آن استفاده کرده است.وظیفه شما در جنگ آن است که با حریف به گونه ای مقابله کنید که نتواند از نقط قوتش استفاده کند و در نتیجه طرح های آنها عقیم شده و در تحلیل شرایط دچار اشتباه می گردند و در نهایت زمان کافی برای انجام کارها را نخواهد یافت.. شما با ضعف های احساسی بازی خواهید کرد و آنها را تا می توانید عصبانی کنید ، نتیجه اینکه حریف به سمت یک تله مرگ آور هدایت خواهد شد .با این روش آنها اشتباه کرده و کنترل را به شما می دهند 
وانمود کردن به تحویل کنترل به حریف:
بهترین حالت کنترل آن است که طرف مقابل باور کند که کنترل امور در دست دارد. اگر آنها باور کنند که شما کمترین مقاومتی انجام نخواید داد باعث می شود تا گارد خود را در برابر شما پایین آورند و آسیب پذیر گردند.

در دامه هر یک از این چهار روش را بررسی خواهیم کرد.